یلدای برفی

عزیز دلم آرین گلم

امشب شب یلداست.یه شب خیلی قشنگو برفی. خیلی سال بود که دیگه برف به این زیادی نداشتتیم.همیشه موقع بارندگی یه احساس خیلی خوبی دارم فکر میکنم خدا داره آدمارو می بخشه.

امشب خونه مامان نازی مهمون بودیم یه شام خوشمزه دست پخت مامان نازی بعدشم بساط پشمکو حلوا و هندونه.توام کلی کیف کردی.جا داره خدا رو واسه خاطر این نعمت بزرگو این خونواده ی صمیمی و گرم شکر بگیم.

راستی الان که ساعت یه ربع به دوئه بیست ویک دسامبره.روزی که از یه سال قبل شایعه کردن روز قیامته. یه قوم وحشی 5000سال پیش یه چیزی گفته حالا همه باور کردن اون وقت قربونش برم خدا اینهمه تو قرآن و تورات و انجیل گفته وقتشو جز من هیچکی نمیدونه اونوقت کسی باور نمیکنه.خدایا وقتی تصور میکنم زمین مارو تو فضا با اون همه انفجارا و منظومه ها و میدانها و سیاهچاله هاو هاو هاو ها وقتی تصور میکنم ما آدمای ضعیفو روی سطح زمین...وقتی تصور میکنم تورو...خالق همه اینها و حافظ و رازق ما با ایییییییییییینهمه ناشکری کفر عصیان ما....فقط میتونم بگم شکرت وبگم خدایی که یکتاو بی همتایی به ما بنده های ضعیفت رحم کن که ما جز تو پناهی نداریم وازت دو چیز(دیگه) میخوام یکی آگاهی که در برار تو بی ادب و ناسپاس نباشم و دیگه تسلیم ارده و خواست تو باشم

و اما تو آرین عزیزم تو زندگیت به هر چیزی که شک کنی دو تا چیز هست که میتونی بهشون مطمئن باشی یکی نگاه خدا و دیگه عشق منو بابا بتو و دعای خیرمون برات دوست دارم عزیزدلم