آنتالیا93
بنام خدا
آرین عزیزم سلام
بالاخره ای مامان تنبل شما تصمیم گرفت بعد تز دوماه پست سفر نوروزو بذاره...واقعا که ...تنبلی ام حدی داره....
بذار اول بریم سراغ عکس قشنگا...
راستش آرین جون تعداد عکسا خیلی زیاده از طرفی باید انتخاب می کردم وبعد اصلاح می کردمو تازه کوچیک می کردم واسه وب...حالا سخت ترین بخشش مونده که باید لودکنم
این دوتا عکس واسه موقع رفتنه...ساعت 5 صبح بود شماها هنوز بیدار بودین..
خوبیش این بود که تو هواپیما خوابیدی واذیتی نداشتی...
اینم بابای بیهوش
طلوع زیبای خورشید از پنجره هواپیما...
هتل رکسوس سان گیت در منطقه ی بل دیبی نزدیک به کمر در آنتالیا واقع شده واز چندین و چند ساختمون که تو یه وسعت 22هکتاری احداث شدن تشکیل شده...
خوب این از هتل....برسیم به این که این سفر واسه آرین نازم چطور گذشت؟
آرین جون هتل یه کلوپ بازی داشت که دستگاهاش با ژتون کار می کردن ...واسه همین هی دستتو این شکلی نگه می داشتی می گفتی بابایی میشه سی کی بی دی؟عاشق این حرکتت بودیم با بابایی....اونجا به تو و آتیلا خیلی خوش می گذشت...
البته به بابا ام خوش میگذشت...
ژستو ببین آخه
یه جای دیگه ام که دوسش داشتی ریکسی کلاب بود که تقریبا میشه گفت یه مهد کودک پیشرفته بود.تقریبا هر کاری که بچه دوست دارن توش انجام میشد از کارتون و بازی ونقاشی و آشپزی وورزش وآوازو خلاصه همه چی ....
تقربا میشه گفت بما هم بد نمی گذشت...
یه پارک هم بود که یه باغ وحش کوچولو داشت...
هرکدوم از این حیوونا رو که می دیدی سعی میکردی صداشو تقلید کنی...جوووونم
دوسه بارم با بابا رفتین کارترینگ که بهشم می گفتی ماسین سارزی...
کلا دریا رو خیلی دوست داری همیشه هر جا آب ببینی می گی دییا...به اون ساختمون سفید پشت سرت می گفتی خونه ی پیلانگتون
هیچی دیگه اینقدر شلوغی کردی تا همه لباسات خیس شد منم همه ی لباساتو در آوردم فقط کاپشنت خشک بود اونو پوشوندم
یه بارم بردیمت استخر ولی چون آبش واسه تو سرد بود از دفعه بعد وانو واست پر می کردم...
تو رستورانم فقط دسر می خوردی مجبر بودم غذاتو برات بیارم تو اتاق...
ای جوون
راستش عکسا خیلی زیادن ولی دیگه بیشتر از این نمی تونم دیگه واقعا خسته شدم
امید وارم که در آینده از خوندنش لذت ببری عزیزدلم
وطبق معمول اول شکر خدا و بعد تشکر از بابای مهربون یادمون نره