بند دلم تولدت مبارک

بنام خدا

آرین عزیزم...بند دلم....گل پسرم....تولدت مبارک....عمرت پر برکت

19 اردیبهشت قشنگترین ماه از قشنگترین فصل خداوند سالروز تولد توست...تو...فرشته پاک وناز خدای مهربونم سه سال پیش پا تو دنیای من و بابا گذاشتی واز ما یه مای دیگه ساختی...رو ما اسم پدر و مادر گذاشتی...به وجود ما ارزش وقداست دادی....چون خودت مقدس بودی وهستی...این پاکی و قداست اولین هدیه ی خداست....وتو هنوز اونو داری...هنوز گوشات میشنوفه....چشمات میبینه...هنوز زبونت پاکه....آرینم تو الان همه ی اون چیزایی رو که من ندارم داری...آرزو ی من برای تو در روز تولدت اینه که گذر سالها اگر بچگیت رو ازت می گیرن پاکییت رو ازت نگیرن...تا همیشه بنده سفارشی بمونی...تا چشمات ملکوت رو ببینه ...گوشات حکمت بشنوفه...وزبونت به حق باز شه عزیزم....آرزوم برای تو وخودم وهمه...توفیق بندگی ...آگاهی...وتسلیمه

آرینم به یه جایی از زندگی می رسی که از خودت می پرسی خدایا چرا منو خلق کردی...این سوالو همه ی ادما از خودشون پرسیدن...خدا می گه تا منو بپرستی....اون وقت ادما دو دسته میشن ...یکی اونا یی که فکر می کنن این ظلمه چون فکر می کنن که چرا وقتی که من اختیاری تو بوجود اومدنم نداشتم باید به خاطر خطا هام مجازات بشم و مجبور بشم خدارو بپرستم...شاید همه اولش اینجوری فکر میکنن...

آرینم خدای بزرگ ومهربون به ما ادما هیچ احتیاجی نداشت ...اما یه سری فرشته داشت یه سری هم موجودات دیگه مثل حیوونا...حد و خلقت همه مشخص بود هر مخلوقی به اندازه ی خلقتش از خالقش لذت می برد(خدا رو می پرستید)ولی خدا خواست یه موجودی خلق کنه که خودش سهمشو از خالقش انتخاب کنه....وهمون طور که حد ومرزی برای خدا نیست برای لذت اون مخلوق(عشق به خداوند)هم حد مرزی وجود نداشته باشه وخودش حد ومرز عشقشو تعیین کنه...وانسان رو خلق کرد لذت عشق وپرستش خودشو بهش چشوند وبعد فرمود که حاضری بمونی و یا به عدم بر می گردی....اون روز همه ما اونجا بودیم ...من وتو ....همه.....اون روز شیرینی عشق به خدا و بندگیش چنان بکاممون مزه کرده بود که هیچ کدوم حاضر نشدیم به عدم برگردیم....

خدا سر طنابو از هر دو طرف باز گذاشت تا اونقدر بالا بریم که از فرشته ها هم رد بشیم یا اونقدر پایین بریم تا از حیوونا هم پست تر بشیم....

آره آرینم ...بنده ی سفارشی خدای من....طبع تو اون قدر بالاست که جز به خودش به هیچ چی راضی نخواهی شد وهر چیزی بالاخره دلت رو خواهد زد....

هدیه من به تو یه دوتا حدیثه :

برای رسیدن به بهشت(بهشت فقط یه مکان نیست ...بهشت رضای خدا وکمال انسانه) یکی بخداوند هیچ وقت بد گمان نشو وهمیشه حسن ظن داشته باش ودوم غیبت نکن

حدیث دوم اینکه خداوند از بنده اش دو چیز می خواد یکی اینکه به گناهاش اعتراف کنه و استغفار کنه دوم اینکه نعمت های خدا رو ببینه و شکر کنه

در آخر اینکه عزیزم منی که می بینی از این حرفا میزنم عالم بی عملم غرق گناهم....تو هم برای من دعا کن

آرین عزیزم تو خونه ی کوچیکو صمیمیمون یه مراسم کوچیک ترتیب دادیمو مثل همیشه عزیزانمون لطف کردنو مارو تنها نذاشتن....عزیز جون-عمه پریسا چون-هدیه جون- خاله نیر-مامانی-نازی جون-خاله سحر(که شما عمه سرر صداش می کنی)-خاله شیما-خاله سپیده-خاله تارا-طلا جون-دوست خوبم مهسا-محمد رضا جون-دیار جون-رادین جون

اینم کیک تولدت عزیزم که خیلی خوشمزه بود اما من که تا حالا باب اسفنجی بدو دندون و بینی ندیده بودم

الحمد الله امسال حالت خوب بود و از تولدت لذت بردی

اینم مخمد رضا جون که زحمت رقص چا قومونو کشید

اینم از کادوها...

وای که چقد نازین شما دوتاقوربون رقص کردی تون بشم من

کیک مرغ

خوراک جگر

دسر زعفرانی

قفغازی