شیرینی عید
به نام خدای مهربان
ارین عزیز دلم سلام ...عید قشنگت مبارک باشه عزیز دل مامان و بابا...راستش فکر می کردم سه ساله که بشی خیلی بزرگ میشی ولی حالا که دو ماه مونده به سه سالگیت هنوزم همون فندق کوچولوی مامانی و حالا دیگه مطمین نیستم که تو چشمم بزرگ میشی یا نه
آرین شیرینم لحظه ی تحویل سال هر قدر تلاش کردم نتونستم بیدار نگه ت دارم و خوابت برد....
ولی در کل امسال خیلی حواست به اتفاقای دورو برت بود و می فهمیدی که یه موقعیت خاصه...خصوصا چهارشنبه سوری ...عاشق صدای ترقه وآتیش بودی...بابا هم از ذوق تو کلی ترقه و وسایل نور افشانی گرفته بود و حسابی کیف کردیم...
البته خونه ی ماما نازی اینا بودیم وآتیلا و خاله شیما وعمو مرتضی هم بودن...راستی اینم دو تا عکس از آتیلای عزیزم واسه اونایی که دلشون براش تنگ شده....
قربونتون برم الهی که اینقدر شیرینید شما دوتا...تازه گیا خیلی دعوا می کنین باهم ولی سریع آشتی می کنین منم سعی میکنم خودمو قاطی نکنم...هر دو تونم عاشق مابا نینی هستین...این عکسو همون موقع شکار کردم...
اما بگم از شیرین کاری های عسل خودم...قبلنا که نماز می خوندم خیلی اذیتم می کردی ولی بعد که بزرگتر شدی فهمیدی که نباید موقع نماز مزاحمم بشی وشروع کردی به تقلید کردن .وقتی سجده می کنی خیلی لذت می برم و تو دلم می گم خدایا ازش قبول کن وآرزو می کنم که بزرگ شدی اهل نماز باشی ...خلاصه تقلید می کردی و موقع نماز جانماز ومهر وتسبیح منو کش می رفتی منم یه جا نماز و مهر تسبیح واست دادم که با مال خودت راحت باشی ولی دیدم حالا مقنعه و چادرم می خوایهیچی دیگه اینجوری شد....
الهی قربون صورت ماه ومعصومت بشم..
اینم عکس خواهر آینده ت
کتاب استیکراتو خیلی دوست داری اولا دقت می کردی که هر کدومو بچسبونی سر جاش ولی بعد هر جایی می چسبوندی غیر از کتاب اینم نمونه ش...
وقتی کاراکترای مورد علاقه تو جایی رو چیزی ببینی دیگه ما بی چاره ایم...چند روز پیش پیله کرده بودی به رو پرده ای که روش عکس تام جری بود کمم که نیستن خداروشکر...این بلوزم مامانازی به علت آگاهی قبلی از علاقه ی شما خریده بود ...پشتش عکس تام وجری داشت دو ساعت تلاش می کردی جلو آینه ببینیش...
نقاشی و خمیر بازی هم خیلی دوست داری...
یه کارایی هس که حتما تو باید انجام بدی اگر ما انجام بدیم بعدش دو ساعت گریه س از جمله جواب دادن اف اف باز کردن در زدن دکمه آسانسور خاموش وروشن کردن چراغا...تازه گی ها روشن کردن ماشین لباسشویی وظرفشویی هم بهش اضافه شده کلا همکاری رو خیلی دوست داری مثلا اب پرتقال می گیری ولی میدی من بخورم نگرانی یه وقت ویتامین بدنم کم نشه
راستی این روزای تعطیلو که بابای مهربون خونه س خیلی زیاد دوست دارم هر موقع بابا خونه س خونه گرمو پر از خنده س ...(علی عزیزم بابای آرینم خدارو شکر که هستی...من و آرین خیلی دوست داریم... )تو این چند روز بابا اجازه نداده من ناهار بپزم وهر روز بردتمون بیرون....
خستگی.....
سال 92 سال خیلی خوبی بود وامید وارم سال 93 هم سال خوبی باشه(با خدا و بی گناه هر روزمون عید باشه...آمین)