آرین آرین ، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

بنده ی سفارشی

دست تو یا دل من

1392/5/24 11:27
نویسنده : شادی
993 بازدید
اشتراک گذاری

بنام خدا

آرین نازم سلام

بالاخره شیطونیات کار دستمون داد...

از بالای قفسه ی اسباب بازی ها افتادی و استخون بازوت مو ور داشت....

دست تو بود یا دل ما؟!

احساس می کردم دلم داره ریش ریش میشه....

یکی از دعاهام همیشه اینه که خدا راضی نشه دل مادری از غم بچه ش درد بکشه...

عید فطرم همینو از خدا عیدی خواستم که که دل مادرارو با شفای بچه هاشون شاد کنه....

بماند که تو این مدت چی کشیدیم چون هم می دونم بدون گفتن هم هر کسی میتونه درک کنه وثانیا" نمی خوام ناشکری بشه که معتقدم خدا به شدت بهمون رحم کرد ...

خدایا شکر....

اما باید تشکر کنم...اول از خدا که بهمون رحم کرد و تو رو با کمترین آسیب نجات داد ثانیا"مامان ومامان بزرگ وخاله سحر وتارا که تا از موضوع با خبر شدن خودشونو رسوندن بیمارستان و کلی ام اشک ریختن...بعد از گچ گرفتن دستت مامان اعظم خبر دار شد که گفت کجایید می خواست بیاد گفتیم ما میبریمت پیشش که بعد عمه پریسا زنگ زد و پشت تلفن هق هق گریه می کرد...وقتی رسیدیم خونه مامان اعظم تو خواب بودی وقتی مامان اعظم تو رو اونجوری دید که دستت تو گچ بود افتاد رو پله ها و اونقدر گریه کرد که نزدیک بود ازحال بره ...این در حالیه که حتی وقتی آبا بیمارستان بستری بود مامان فقط دعا می کرد وذکر میگفت اونجا بود که فهمیدم چه قدر دوستت داره چون هیچ وقت اونطور ندیده بودمش حتی بابا حسینم چشماش پر اشک میشد رو شو میکرد اونور تا ما گریه شو نبینیم...بعدم بیست تومن گردوند دور سرت و دویست تومن گذاشت تو جیب پیراهنت گفت هر چی دلش خواست براش بخرید...

بعد که اومدیم خونه بیدار شدی و بیتابی می کردی که عمو مرتضی و خاله شیما اومدن در حالی که بغض کرده بودنو معلوم بود قبلا"گریه کرده بودن....با دیدن اونا و اسباب بازی که برات خریده بودن کمی حالت بهتر شد....

اون شب تا شش صبح بیدار بودی....فرداش عمه پریسا با سه چار تا کادوی رنگارنگ اومد دیدنت  هنوز نرفته بود که مامانی وسحر ودایی فردین وخاله سپیده اومدن همشون برات اسباب بازی خریده بودن.. فردا صبحش هم عمو امير و زن عمو الناز و صدف و سينا خوشگلا اومدن كه يه قطار خوشگل برات خريده بودن كه خيلي ام دوستش داري.....

دست همگی درد نکنه که تو روز سختمون کنارمون بودنو تنهامون نذاشتن...یه تشکر ویژه ی ویژه هم از بابای گلت که با اینکه از چشماش میخوندم دلش خون گریه میکنه خم به ابروش نیاورد و با خنده و شوخی سعی میکرد دلداریم بده...

جز اینا به کسی خبر ندادیم تا کسی تو زحمت نیفته....

امروز 8 روز میگذره و من برای همه ی بی تابی هات و بی اشتهایی و بد اخلاقی هات غصه می خورمو بهت حق میدم و برای سلامتیت دعا می کنم.....

آرین خوشگلم دوست دارم

عکس در بیمازستان قبل از عکس برداری(اونقدر گریه کردی تا خوابت برد)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عکس های قبل از این اتفاق:

 

 

و عکس خان کوپولوی عسلم:

 

 

 



 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان محمد
23 مرداد 92 18:26
اخی بمیرم الهی حیف این گل پسر نیست اینجوری اذیت بشه ایشالله خدا زودترشفاش بده .اگه مایلید تبادل لینک کنیم تا بچه هامون دوستای خوبی برای هم باشن .منتظریم بیاید به ما سربزنید.
آتيلا جون و مامان شيما
24 مرداد 92 12:05
سلام شادي جونم... قربون آرينم ميشم ... فداي دست كوچولوش.. ايشاا... زود زود خوب شه و ديگه هيچ وقت همچين اتفاقي پيداش نكنه و هميشه صحيح و سالم باشه... الهي بگردم كه ديگه به گچ دستش عادت كرده و باهاش كنار اومده... آرين عشق همه ي ماست... معلومه كه ناراحت ميشيم و غصه ميخوريم... بخدا راضي نيستم ي مو از سرش كم شه... عمو مرتضي ش هم خيلي ناراحت شد و كلي اشك ريخت و ميگفت ،آرين منيم جوجه بالاديم... ميگفت خيلي وقت بود در اين حد ناراحت نشده بودم... خلاصه بيشتر از آتيلا دوسش نداشته باشيم اندازه آتيلا دوسش داريم،قربونش بشم و... بابت عكسهاي فسقلي ما هم ميسي خالش...
مامان حسنا
24 مرداد 92 16:45
وای چ اتفاق بدی ایشالا که زودتر خوب بشه
فرزانه مامان آرین مهر
25 مرداد 92 18:23
سلام کلی ناراحت شدم بازم خدا راشکر که بخیر گذشت آرین عزیز خدا نگهدارت باشهخدا را شکر که خانواده همیشه همراهتون هستند خدا حفظشون کنه .
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
26 مرداد 92 2:22
الهی بمیرم برات خاله جوووووووون ...
شادی جونم خیلی خوب درکت میکنم و امیدوارم که این روز های سخت هرچه زود تر بگذره ...
مراقب خودتون باشین ...
بوووووووووووووووووووووووس....
الهی قربون اتیلای عزیزم برم با اون عکس نازش ...

خدا نكنه عزيزم
ممنون از همدرديت
خدا امير علي رو واست حفظ كنه انشالله
ارغوان
26 مرداد 92 16:55
الهی بمیرم براش خیلی ناراحت شدم...ایشالا که خیلی خیلی زود خوب بشه دست آرین کوچولوی ما

ببوسیدش

خدا نكنه

مرسي ارغوان جون

از همدرديت متشكرم عزيزم




مامان امیرحسین
28 مرداد 92 15:18
آخی چقدر ناراحت شدم از دست شکسته شدت گل پسری.انشاالله زود خوب بشی.مامانی هزار ماشاالله خیلی خوش سلیقه ای،عجب سفارش نازی به خدا دادی.میبوسمت پسر زیبا روی.عاقبت بخیر بشی.مامانی پیش ما هم بیا.دست نزدیکانتون هم درد نکنه با این همه دلگرمی،آدم دلش قرص میشه.خوش به سعادتتون.قدر اطرافیانتون رو بدونید یه همچین انسانهایی نایابند.
ارغوان
2 شهریور 92 16:56
دست آرین خوبه ؟
صبا خاله ی آیسا
5 شهریور 92 21:34
عزیزم امیدوارم هرچی زودتر خوب بشیییی مامانیش به ما هم سر بزن ما دوستیما
فرزانه مامان آرین مهر
6 شهریور 92 18:46
سلام انشالله که آرین جون بهتر باشند من برای آرین جون کامنت گذاشته بودم وابراز همدردی کرده بودم ولی مثل اینکه کامنتم ثبت نشده .میبوسم آرین عزیزو انشالله که زودتر دستش خوب بشه