خانواده آرین جان

به نام خدا

آرین گلم

خانواده نعمت بزرگیه که شکر خدا ما ازش برخورداریم.تو یه خونواده داری که خیلی تورو دوست دارن

می خوام اول از باباهات شروع کنم:بابا حسین_بابا داریوش وباباعلی

بابا حسین یا همون باباجون که آرزو میکنم خدا اونقدر بهش عمر وسلامتی بده که خودت بزرگ شی از دستاش ببوسی از دریای وجودش بهرهمند بشی وبهش افتخار کنی ومطمئنم که عاشقش میشی همون طور که من عاشقشم

بابا داریوش یا همون بابایی که تورو خیلی دوست داره گاهی وقتا که من نیستم پیشت میمونه وباهات بازی میکنه با اینکه تو رانندگی خیلی محتاطه ولی طاقت گریه ی تورو نداره اجازه میده بغلش بشینی. وقتی خدای نکرده مریض میشی کلی مامانتو دعوا میکنه که چرا مواظبش نبودی.برات کیک و آبنبات میگیره میبرتت پارک و میخواد وقتی بزرگتر شدی با خودش ببرتت استخر.تازه توام خیلی دوسش داریو وفتی بابا هست میچسبی بهش واسه اینکه اون مهربون ترین و دوست داشتنی ترین بابای دنیاست اون عشق و اعتبارخونواده ی ماست

واما بابا علی یا همون عشق مامان.گلم اگه میشه یه دقیقه منو با بابات تنها میذاری؟حرف خصوصی داریم!

علی جون عزیز دلم تو بزرگترین هدیه خدا به من و مهمتری اتفاق زنگی منی من واسه خاطر خیییییییییییییلی چیزا به تو مدیونم من بعد از خدا تو زندگی دلم به تو گرمه باخنده ی تو شادم و با غمت غمگین از خدا مخوام همیشه برای منو آرین زنده وسالم وشاد باشی وسایه ت رو سرمون باشه

آرین جون مامان بیا تو!آره مامانم داشتم از بابات میگفتم.پسر اون مرد بایدم یه همچین بابی گلی باشه. همه عالم وآدم بابتو به ادب ومعرفتش میشناسن به روی خوش وکلام دلنشینش که انشاالله تو هم حتما ازش به ارث بردی.هیچ وقت از هیچ کاری واسه خونواده ش دریغ نمکنه خصوصا واسه تو.از اونجایی که یه فرزند یه داماد یه همسرویه برادر نمونه س مطمئنم که پدر نمونه ای واسه تو خواهد بود

حالا بگم برات از مامانات:مامان اعظم_مامان فرحناز وماما خودم

مامان اعظم یا همون مامانجون.به حق که لایق اسمشه.اعظم.مامنت خیلی چیزا ازش یاد گرفته از مهربونیش از صبرش از احساس مسئولیتش از تو داریش از خانومیش از پاکیش از حرفاش از کاراش

همه ی وقتایی که مامنت اشتباه کرده بود ومامان جونت حتی به روش نیاورد همه وقتایی که از مامانت پیش بابات تعریف میکرد یا ازش طرفداری می کرد مامانت خیلی ممنونشه واسه همه ی این چیزا وبه خاطر اینکه هیچ وقت بین من ودخترش فرق نذاشت وحتی یه لحظه اجازه نداد احساس عروس بودن کنم

واینکه خیلی دوست داره وکلی لباس وکفشو از این چیزا واست میخره وقتی بزرگ شی خیلی چیزا هست که باید ازش یاد بگیری

مامان فرحناز یا همون مامان نازی.جوون ترین و خوشگلترینو ناز ترین مامان بزرگ دنیا که خیییییییییییییییییییییییییییییییلی زحمت منو تو رو کشیده ومیکشه خیلی دوستت داره و تو هم خیلی بهش وابسته ای هر کاری که مامان نازی بهت یاد بده سریع یاد میگیری و وقتی مامانازی باشی حسابی کیف میکنی و حالت خوبه خوبه .مامان نازی من آرین خیلی عاشقتیم وخیلی دوستت داریم وبه خاطر همه چیز ازت ممنونیم

واما خودم

آرینم عزیزم زندگیم اول از همه خدارو شکر کنم که تورو اینقدر زیبا وسالم به من عطا کرد بعد بگم که ....یا اصلا لازمه بگم که چقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققدر دوستت دارم؟بعد از دوست داشتن باید بگم که خیلی بهت احترام میذارم همه ی سعیم اینه که وظایفمو بشناسم ودرست مادری کنم خودمو بشناسم احساساتمو کنترل کنم به نگرانیم غلبه کنم وبتونم بهت کمک کنم تا تو خودت روآروم آروم بشناسی و رها از قالب هایی که به افرادتحمیل میشه خودت راهتو بسازی آگاه زندگی کنی و از زندگیت لذت ببری تو این راه من نه جلوی توام نه پشتت بلکه کنار توام وحق انتخاب همیشه با توست هر روز برات دعا میکنم وتمام سعیمو میکنم که بهم افتخار کنیم

نوبتی هم که باشه نوبت خاله ها و عمه س

دوتا خاله خوب و مهربون داری که جونشون واسه ت در میره . خاله شیما و پسرخاله ی فندقت آتیلا که یه سال ازت کوچیک تره و خیلی باید هواشو داشته باشی وخاله تارا ی شیطونو بلا

ویه عمه ی ماه داری(ماه میگما)که خیلی به ما محبت داره و ما خیلی بهش مدیونیم وهدیه جون که تو خیلی دوسش داری و وقتی میبینیش دستشو میگیریو باخودت میکشونیو عمو محمد که تولدتون یه روز با هم فرق داره وهمیشه تو رو با افتخار اردیبهشتی صدا میکنه

عمو امیر که خیلی دوست داره وهمیشه با هم میرید دنبال گربه ها میگردید تازه یه پسر عموی گردو هم داری که قراره در آینده خیلی باهم پدر سوخته بشید

به اضافه اینا عمو مرتضی خاله نیر و خیلی های دیگه هم هستن که تو کلوپ دوستدارانت عضونکه برای همشون و هممون سلامتی روزگار خوش عاقبت خیر میخوایم